یا سیدة النساء العالمین

zahra

یکی از دوستان به من گفت که شب عاشورا همین امسال حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه ) را در خواب دیده که حضرت فرموده اند که ظهورشان بسیار نزدیک است بعد از ایشان پرسیده اند که ما برای تعجیل فرج چه کنیم ؟ حضرت فرموده اند : تا جایی که می توانید برای ظهور من دعا کنید و زیارت آل یاسین را به طور مستقیم اشاره نموده اند … و اما ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ….

در كتاب سليم بن قيس هلالى به روايت ابان بن ابى عياش از او، از سلمان و عبدالله بن عباس روايت شده كه گفتند:
هنگامى كه پيامبر اسلام رحلت كرد هنوز جنازه مقدس آن حضرت را به خاك نسپرده بودند كه مردم عهد و پيمان خود را شكستند و مرتد مخالفت را برافراشتند.
اما حضرت على مشغول و كفن و حنوط جسد مبارك پيغمبر عزيز اسلام شد تا اينكه آن جسد مقدس را به خاك سپرد. سپس على عليه السلام طبق وصيت حضرت رسول صلى الله عليه و آله مشغول جمع آورى قرآن مجيد شد.
پس از اين جريان عمر به ابوبكر گفت : مردم عموما غير از على و اهل بيتش با تو بيعت كردند، به دنبال وى بفرست تا بيايد و بيعت كند. ابوبكر پسرعموى عمر را كه نامش قنفذ بود، خواست و به او گفت : نزد على برو، به وى بگو: خليفه پيغمبر تو را خواسته ! چندين مرتبه قنفذ اين ماءموريت را انجام داد ولى حضرت امير نزد آنان نيامد. عمر در حالى كه خشمناك بود برجست و خالد بن وليد و قنفذ را خواست ، به آنان دستور داد تا هيزم و آتش برداشتند و به سوى خانه حضرت روانه شدند. در آن هنگام حضرت زهرا عليهاالسلام پشت در نشسته بود و جسم آن بانو پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله ناتوان شده بود.

عمر به در خانه على كه رسيد دق الباب كرد و فرياد زد: اى پسر ابوطالب ! در را باز كن ! حضرت زهرا فرمود:
ما را با تو چه كار نمى گذارى به عزادارى خويشتن مشغول باشيم ؟! عمر به حضرت فاطمه گفت : در را باز كن ! و الا آتش به جان شما مى زنيم !

فاطمه زهرا در جوابش فرمود: آيا از خداى توانا نمى ترسى كه داخل خانه من مى شوى و به خانه ام حمله و هجوم مى كنى ؟! ولى او حاضر نشد كه برگردد! آتش خواست و در خانه را آتش زد. وقتى در سوخت ، او در را باز كرد! در همين لحظه بود كه حضرت زهرا در مقابل وى قرار گرفت و فرياد زد:
پدرجان ! اى رسول خدا!
او شمشير خود را همان طور كه در غلاف بود، بلند كرد و به پهلوى فاطمه عليهاالسلام زد، وقتى ناله آن بانوى مظلومه بلند شد با تازيانه به نحوى به ساق دست آن حضرت نواخت كه صيحه اى زد و پدر خود رسول خدا را به فرياد طلبيد.

هنگامى كه حضرت امير با اين منظره مواجه شد از جاى برجست و كمربند او را گرفت و او را از جاى كند و بر زمين افكند آنگاه بينى و گردن وى را كوبيد و تصميم گرفت كه او را به قتل رساند! ولى دستور پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد آورد كه به آن حضرت فرموده بود: بايد صبور و شكيبا باشى ، لذا فرمود:
اى پسر صهاك ! سوگند به حق آن خدايى كه حضرت محمد را به مقام نبوت گرامى داشت اگر نه چنين بود كه من به خاطر امر خداوند بايد صبر كنم تو مى ديدى كه نمى توانستى داخل خانه من شوى ! و عمر پيوسته استغاثه مى كرد!


در اين هنگام مردم به ميان خانه على ريختند و بر آن حضرت غلبه يافته ريسمان به گردن مقدسش انداختند!
فاطمه زهرا نزديك در آمد كه حضرت امير را از دست آنان رها كند، ولى قنفذ آن بانوى مظلومه را هدف تازيانه قرار داد! و اثر آن تازيانه نظير يك بازوبند به بازوى آن حضرت بود تا زمانى كه رحلت فرمود.

آنگاه آن بانو را به نحوى به در كوبيد كه دنده و پهلويش شكست و جنين خود را كه در رحم داشت سقط كرد!
پس از آن زهرا عليهاالسلام چنان در بستر بيمارى افتاد كه ديگر برنخاست و به شهادت رسيد.

یا زهرا، اللهم عجل لولیک الفرج خدایا به بازوی شکسته زهرا،امر ظهور حضرت را تعجیل فرما

دانلود نواهای فاطمی

۲ نظر

  1. از هر چه نه از بهر تو کردم توبه
    زان غم که نه از بهر تو خوردم توبه
    وان نیز که بعد از این برای تو کنم
    گر بهتر از آن توان از آنهم توبه

    انشاالله شفاعت حضرت فاطمه(ص) نصیب همه ما بشه . از بابت مطلب ارزشمندتون متشکرم . خدا قوت

  2. سلام بر شما، از شعر بسیار زیبای شما ممنون هستم، انشاالله

    التماس دعا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.